موقع نماز خواندن، وجودش سرشار از آرامش بود و خشوع در برابر خدا. هر وقت که حال بیشتری داشت و وقت هم اجازه
برای انجام سخنرانی به اصفهان رفته بود تا در پادگان برای افسران و مسئولان صحبت کند. در حین پرسش و پاسخ مسئولان
اصرارِ مراجع تقلید و نیاز مسلمانان هامبورگ به روحانی مبلغ و محقق موجب شد تا با قبول این رسالت، از دیار خویش هجرت کند
شغلش را خیلی دوست داشت؛ نه به خاطر اینکه از آن راه امرار معاش میکرد، نه! بلکه عاشقانه کار میکرد. میگفت: «معلمی شغل نیست
از زمانی که داخل هواپیما شدند، حال خوبی نداشتند. حالتشان عادی نبود و انگار نگران چیزی بودند! پرسیدند: «حاجآقا! مشکلی پیش آمده؟ چرا نگرانید؟
وقتِ نماز که میشد، باید اول وقت آن را بهجا میآوردند؛ حتی در اوج اشتغالات و گرفتاریها، به نماز اول وقت مقید بودند
یکی از آقایان در توصیف آیتالله دستغیب رحمت اله علیه نقل میکرد که این شهیدِ بزرگوار، از جمله کسانی بود که به نماز بسیار اهمیت میداد
در هر شرایطی که بود، نمازهای واجبش را اولِ وقت بهجا میآورد. ظهر شده بود و صدای اذان به گوش میرسید. داشت خودش را برای اقامۀ نمازِ اول وقت آماده میکرد