■ جنّ (1)

 موجودی‌ پنهان‌ و مستتر از آدمیان‌، مذكور در قرآن‌ كریم‌ و حدیث‌ كه‌ آرا و مباحث‌ مختلفی‌ در باره آن‌ مطرح‌ شده‌ و در فرهنگ‌ عامه‌ نیز طنینی‌ گسترده‌ داشته‌ است‌.

 

1) مطالعات‌ دینی‌

 

الف‌) واژه‌.بیشتر مؤلفان‌ لغتنامه‌های‌ عربی‌، جنّ را واژه‌ای‌ عربی‌، مشتق‌ از ریشه ج‌ ن‌ ن ، می‌دانند كه‌ در اصل‌ به‌ معنای‌ پوشش‌ و استتار است‌ (خلیل‌بن‌ احمد؛ جوهری‌؛ ابن‌فارِس‌؛ راغب‌ اصفهانی‌؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «جنن‌») و برخی‌ از آنان‌ (رجوع کنید به ابن‌فارس‌؛ راغب‌ اصفهانی‌، همانجاها) معتقدند معنای‌ اصلی‌ پوشش‌ و استتار در بیشتر مشتقات‌ این‌ ریشه‌ وجود دارد. مثلاً، به‌ قلب‌ از آن‌رو «جَنان‌» می‌گویند كه‌ در قفسه سینه‌ پنهان‌ شده‌ است‌؛ به‌ سپر «جُنّه‌»، «مِجَنّ» یا «مَجَنّه‌» می‌گویند، زیرا به‌ كارگیرنده‌اش‌ را مخفی‌ می‌كند و به‌ جَنین‌ چون‌ در رحم‌ مادر پنهان‌ است‌، جنین‌ می‌گویند. لغویان‌ جنّ را فرزندان‌ جانّ و بنابراین‌ جانّ را ابوالجن‌ و جمعِ جنّ را جِنَّه‌ و جنان‌، و جنی‌ را منسوب‌ به‌ جنّ یا جنّه‌ دانسته‌اند (خلیل‌بن‌ احمد، همانجا؛ ابن‌سیده‌، ج‌ 7، ص‌ 211). برخی‌ «الجانّ» را، كه‌ در قرآن‌ به‌ همراه‌ انس‌ به‌ كار رفته‌ است‌ (رحمن‌: 39، 74)، اسمِ جمعِ جنّ دانسته‌اند (ازهری‌، ج‌ 10، ص‌ 496؛ ابن‌سیده‌، همانجا؛ مرتضی‌ زبیدی‌، ذیل‌ واژه‌). ابن‌قتیبه‌ (ج‌ 2، ص‌ 109) شیاطین‌ را جنّیان‌ سركش‌ و جانّ را جنّهای‌ ضعیف‌ دانسته‌ است‌. نولدكه‌ (رجوع کنید به د. دین‌ و اخلاق‌ ، ج‌ 1، ص‌ 670؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌واژه‌) واژه جنّ را معرّب‌ از اصل‌ حبشی‌ آن‌ دانسته‌ است‌، اما به‌ نظر دیگر خاورشناسان‌، ریشه واژه جنّ در زبانهای‌ اكدی‌، آرامی‌، عبری‌ و سریانی‌، به‌ معنای‌ پوشش‌ و استتار، وجود دارد (رجوع کنید به زامیت‌، ص‌ 127ـ 128؛ گزنیوس‌ ، ص‌170ـ171؛ فرنكل‌ ، ص‌ 148).

 

معادل‌ واژه جنّ در فارسی‌، پری‌ * و دیو * است‌ ( لسان‌ التنزیل‌ ، ص‌ 2؛ متحمد مروزی‌، ص‌ 3؛ زنجی‌ سجزی‌، ص‌ 65، 78) و در تفاسیر و ترجمه‌های‌ كهن‌ قرآن‌ كریم‌ به‌ زبان‌ فارسی‌، واژه پری‌ را معادل‌ جنّ گذاشته‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بخشی‌ از تفسیری‌ كهن‌ به‌ پارسی‌ ، ص‌ 3، 181، 263؛ طبری‌، ترجمه‌ فارسی‌، ج‌ 2، ص‌ 458، 543؛ ابوالفتوح‌ رازی‌، ج‌10، ص‌ 352).

 

ب‌) در قرآن‌ و تفسیر.واژه‌ جنّ 22 بار در قرآن‌ كریم‌ به‌ كار رفته‌ است‌ (رجوع کنید به عبدالباقی‌، ذیل‌ واژه‌)؛ یك‌بار در سوره مدنی‌ رحمن‌ (33) و بقیه‌ در سوره‌های‌ مكی‌. واژه جانّ نیز پنج‌ بار به‌ كار رفته‌ كه‌ چهار بار آن‌ در سوره رحمن‌ است‌ (رجوع کنید به همانجا). واژه جِنّه‌ نیز ده‌ بار در قرآن‌ به‌ كار رفته‌، كه‌ پنج‌ بار آن‌ قطعاً به‌ معنای‌ جنّ است‌ (رجوع کنید به هود: 119؛ سجده‌: 13؛ صافات‌: 158 دو بار؛ ناس‌: 6). واژه‌های‌ دیگری‌ نیز مرتبط‌ یا گاهی‌ مرادف‌ با واژه‌ یا معنای‌ جنّ است‌، مانند شیطان‌ * و شیاطین‌ و ابلیس‌ * (رجوع کنید به عبدالباقی‌، ذیل‌ واژه‌های‌ مذكور) و عفریت‌ ( رجوع کنید به نمل‌: 39). علاوه‌ بر این‌، هفتاد و دومین‌ سوره قرآن‌ كریم‌، جنّ نام‌ دارد، زیرا موضوع‌ اصلی‌ آن‌، ایمان‌ آوردن‌ گروهی‌ از جنّیان‌ (نَفَرٌ مِن‌الجنّ) به‌ اسلام‌ است‌.

 

بر اساس‌ قرآن‌ كریم‌، جنّ پیش‌ از خلقت‌ انسان‌ و از «نارالسَّموم‌» (حجر: 27) و «مارِجٍ منْ نار» (رحمن‌: 15) آفریده‌ شده‌ است‌ (در باره معنای‌ سموم‌ و مارج‌ رجوع کنید به ادامه مقاله‌). جنّیان‌، صالح‌ و غیرصالح‌ دارند (جنّ: 11، 14) و مانند آدمیان‌ در روز قیامت‌ از آنها بازخواست‌ می‌شود (انعام‌: 130). آنان‌ جزای‌ اعمالشان‌ را به‌طور كامل‌ در آخرت‌ دریافت‌ می‌كنند (احقاف‌: 19) و بدكاران‌ آنها به‌ دوزخ‌ خواهند رفت‌ (جنّ: 15؛ اعراف‌: 179). بنا بر قرآن‌، برخی‌ از كافران‌ در دوره جاهلیت‌، جنّ را شریك‌ خداوند قرار می‌دادند یا می‌پرستیدند (رجوع کنید به انعام‌: 100؛ صافات‌: 158؛ سبأ: 41). جنّیان‌ در میان‌ سپاه‌ سلیمان‌ حضور داشتند (رجوع کنید به نمل‌: 17) و برای‌ او كارهای‌ خارق‌العاده‌ و پرمشقت‌ انجام‌ می‌دادند (رجوع کنید به سبأ: 12ـ13؛ نیز رجوع کنید به انبیاء: 82؛ ص‌: 37). در آیاتی‌ گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ همه مخلوقات‌، از جمله‌ جنّ، از علم‌ غیب‌ بی‌بهره‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به نمل‌: 65؛ جنّ: 26) و در یك‌ آیه‌ نیز اختصاصاً به‌ دور بودن‌ جنّیان‌ از علم‌ غیب‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به سبأ: 14؛ نیز رجوع کنید به جنّ: 10). بنا بر قرآن‌، برای‌ جنّیان‌ هم‌، مانند انسانها، پیامبرانی‌ از سوی‌ خدا فرستاده‌ شده‌ است‌ (انعام‌: 130؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله‌). برخی‌ از جنّیان‌ به‌ خبرهای‌ غیبی‌ و سخنان‌ ملائك‌ گوش‌ می‌دادند، اما پس‌ از بعثت‌ پیامبر اكرم‌ صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله‌وسلم‌ آنان‌ از گرفتن‌ اخبار غیبی‌ و استراق‌ سمع‌ منع‌ شدند (جنّ: 8 9؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی‌، ذیل‌ آیات‌). در آیات‌ 29 تا 32 سوره احقاف‌ و چند آیه اول‌ سوره جنّ اشاره‌ شده‌ است‌ كه‌ گروهی‌ از جنّیان‌ نزد پیامبر اكرم‌ رفتند و به‌ آیات‌ قرآن‌ گوش‌ دادند. به‌ تصریح‌ مفسران‌ شأن‌ نزول‌ سوره جنّ همین‌ ماجرا بوده‌ است‌ (رجوع کنید به طبری‌؛ طبرسی‌؛ فخررازی‌؛ قرطبی‌، ذیل‌ آیات‌؛ نیز رجوع کنید به جنّ * ، سوره‌).

 

باتوجه‌ به‌ اینكه‌ در قرآن‌، موضوع‌ خلقت‌ جنّ و اصل‌ و منشأ آن‌، همراه‌ با خلقت‌ انسان‌، در آیه 27 سوره حجر و آیه 15 سوره رحم'ن‌ آمده‌ است‌، به‌ نظر طباطبائی‌ (ذیل‌ حجر: 27) ذكر آفرینش‌ این‌ دو نوع‌ باهم‌، می‌تواند دلیل‌ یا حداقل‌ اشاره‌ای‌ باشد بر اینكه‌ نوعی‌ ارتباط‌ در خلقت‌ آنها وجود دارد. وجود واژه «الجانّ» در این‌ دو آیه‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ برخی‌ مفسران‌، الجانّ را ابوالجن‌ (پدر جنّیان‌) یعنی‌ نخستین‌ فرد از جنّ بدانند، چنان‌كه‌ آدم‌، ابوالبشر (پدر انسانها) و نخستین‌ فرد از نوع‌ انسان‌ است‌ (رجوع کنید به قمی‌، ج‌ 1، ص‌ 322؛ قرطبی‌، ج‌10، ص‌ 24؛ حویزی‌، ج‌ 3، ص‌ 8؛ نیز رجوع کنید به طباطبائی‌، همانجا)؛ اما، برخی‌ دیگر از مفسران‌، این‌ آیات‌ را درباره آفرینشِ نوع‌ جنّ دانسته‌اند (رجوع کنید به بیضاوی‌، ج‌ 3، ص‌ 368؛ طباطبائی‌، همانجا). در مقابل‌، چون‌ در آیه 50 سوره كهف‌ گفته‌ شده‌ كه‌ ابلیس‌ از نوع‌ جنّ است‌، برخی‌ مفسران‌ او را ابوالجن‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به طبری‌، ذیل‌ كهف‌:50؛ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، التبیان‌ ، ذیل‌ بقره‌: 34، رحمن‌:15).

 

برای‌ آتشی‌ كه‌ جنّ از آن‌ آفریده‌ شده‌، در سوره حجر (آیه 27) صفت‌ سَموم‌ و در سوره رحمن‌ (آیه 15) صفت‌ مارِج‌ ذكر شده‌ است‌. مفسران‌ برای‌ مارج‌ تفسیرهای‌ مختلفی‌ ارائه‌ كرده‌اند، مثلاً اختلاط‌ و آمیزش‌ شعله‌های‌ آتش‌ كه‌ به‌ رنگهای‌ گوناگون‌ درمی‌آید، شعله خاص‌ بدون‌ دود (طبرسی‌، ذیل‌ آیات‌) و آتش‌ مشتعل‌ متحرك‌ (قطب‌، ذیل‌ رحمن‌: 15) كه‌ دائم‌ در جنبش‌ است‌ و جابه‌ جا می‌شود (طنطاوی‌بن‌ جوهری‌، ج‌ 24، ص‌ 17). محمودبن‌ عبداللّه‌ آلوسی‌ (رجوع کنید به ذیل‌ رحمن‌: 15) نیز بر معنای‌ اختلاط‌ تأكید كرده‌ ولی‌ منظور از مارِج‌ را آتش‌ آمیخته‌ با هوا دانسته‌ و نتیجه‌ گرفته‌ كه‌ «جانّ» از تركیب‌ دو عنصر آتش‌ و هوا، كه‌ آن‌ را مارج‌ می‌خوانند، آفریده‌ شده‌ است‌ و آدم‌ از دو عنصر آب‌ و خاك‌، كه‌ به‌ آن‌ «طین‌» می‌گویند. در تفسیری‌ ناهمگون‌ با نص‌ آیات‌ قرآن‌، گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ مارج‌ نام‌ پدر و مارجه‌ نام‌ مادرِ نخستین‌ جنّیان‌ و نام‌ اولین‌ مرد و زن‌ آنهاست‌ و آن‌ دو از «سموم‌» آفریده‌ شده‌اند (رجوع کنید به نسفی‌، ص‌ 8). سموم‌ نیز باد بسیار داغی‌ است‌ كه‌ هم‌ زبانه‌ دارد هم‌ سوزندگی‌، و وجه‌ این‌ نام‌گذاری‌ این‌ است‌ كه‌، به‌ سبب‌ ظرافت‌ و لطافتش‌، در منفذهای‌ زیرپوست‌ (مسامّ) نفوذ می‌كند (فخررازی‌، 1421، ذیل‌ حجر:27).

 

بیشتر مفسران‌، با استناد به‌ آیه 27 سوره اعراف‌، معتقدند كه‌ جنّ می‌تواند انسان‌ را ببیند ولی‌ انسان‌ نمی‌تواند آن‌ را ببیند. به‌ نظر قرطبی‌ (ج‌ 7، ص‌ 186)، جنّیان‌ فقط‌ در روزگار پیامبران‌ دیده‌ می‌شدند تا این‌ امر معجزه‌ و دلیلی‌ بر صدق‌ رسالت‌ آنان‌ باشد (نیزرجوع کنید به مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌ 156ـ 157؛ سیدابی‌، ص‌ 98ـ99). به‌ عقیده ابن‌عباس‌، پیامبراكرم‌ جنّیان‌ را ندیده‌ است‌ و آنها در فاصله زمانی‌ بین‌ حضرت‌ عیسی‌ و پیامبراكرم‌ به‌ استراق‌ سمع‌ و گرفتن‌ اخبار غیبی‌ و القای‌ آن‌ به‌ كاهنان‌ می‌پرداختند، ولی‌ با بعثت‌ پیامبر این‌ توانایی‌ را از دست‌ دادند. وی‌ از این‌ واقعه‌ نتیجه‌ گرفته‌ كه‌ پیامبر جنّیان‌ را ندیده‌ است‌ زیرا اگر می‌دید اطلاع‌ خود را از این‌ واقعه‌ به‌ جنّ اسناد نمی‌داد (فخررازی‌، 1421، ذیل‌ جنّ: 1ـ2؛ نیزرجوع کنید به ابن‌حنبل‌، ج‌ 1، ص‌ 252؛ بخاری‌، ج‌ 1، ص‌ 187ـ 188). به‌ عقیده ابن‌مسعود، پیامبراكرم‌ جنّ را دیده‌ است‌، زیرا روزی‌ پیامبر از اصحاب‌ خواست‌ با وی‌ همراهی‌ كنند تا برای‌ جنّیان‌ آیات‌ قرآن‌ را بخواند و آنها را به‌ اسلام‌ فراخواند، اما كسی‌ جز ابن‌مسعود با ایشان‌ نرفت‌ و پیامبر در شِعب‌ ابن‌ابی‌دب‌ گروهی‌ را دید و آیاتی‌ را بر آنها خواند و پس‌ از آن‌ به‌ ابن‌مسعود فرمود آنان‌ گروهی‌ از جنّ بودند كه‌ قرآن‌ را شنیدند و نزد قوم‌ خویش‌ رفتند تا آنها را انذار دهند (فخررازی‌، همانجا؛ نیزرجوع کنید به طبرانی‌، ج‌10، ص‌ 66ـ67؛ قرطبی‌، ج‌ 19، ص‌ 4)، ولی‌ چون‌ در این‌ آیه‌ فقط‌ از ابلیس‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌، به‌ نظر می‌رسد این‌ استناد در صورتی‌ درست‌ است‌ كه‌ پذیرفته‌ شود اولاً ابلیس‌ نخستین‌ آفریده جنّ است‌ و ثانیاً او و شیطانها تنها افراد جنّ هستند؛ اما، بنا بر آیات‌ و روایات‌، فرض‌ اول‌ محتمل‌ و فرض‌ دوم‌ مردود است‌ (رجوع کنید به ابن‌حزم‌، ج‌ 5، ص‌ 12). گفتنی‌ است‌ كه‌ در مكه‌ مسجدی‌ به‌ نام‌ مسجدالجن‌ هست‌ كه‌ به‌ روایت‌ ازرقی‌ (ج‌ 2، ص 200ـ201) همان‌ جایی‌ است‌ كه‌ جنّیان‌ با پیامبر صلی ‌اللّه ‌علیه ‌و آله‌ و سلم‌ بیعت‌ كردند.

 

مفسران‌ از آیه 6 سوره جنّ ــ كه‌ در آن‌ گفته‌ شده‌ است‌ مردانی‌ از انسانها به‌ مردانی‌ از جنّیان‌ پناه‌ می‌بردند چنین‌ برداشت‌ كرده‌اند كه‌ جنّیان‌، مانند انسانها، مرد و زن‌ و ازدواج‌ و تناسل‌ دارند (طباطبائی‌، ذیل‌ آیه‌؛ نیزرجوع کنید به محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، التبیان‌ ؛ طبرسی‌، ذیل‌ آیه‌). طباطبائی‌ (ذیل‌ حجر: 27) باتوجه‌ به‌ آیه 50 سوره كهف‌ و آیه 25 سوره فصلت‌، بر این‌ باور است‌ كه‌ تناسل‌ در میان‌ جنّیان‌ وجود دارد، زیرا زاد و ولد و مرگ‌ و میر داشتن‌ هر موجود، حاكی‌ از وجود تناسل‌ است‌؛ اما، او برای‌ كیفیت‌ این‌ تناسل‌ توضیحی‌ نداده‌ است‌. فخررازی‌ (1421، ذیل‌ رحمن‌: 56)، با استناد به‌ آیه 56 سوره رحمن‌، نه‌ تنها به‌ تناسل‌ میان‌ جنّیان‌، بلكه‌ به‌ امكان‌ پدید آمدن‌ نسلی‌ از ازدواج‌ جنّ با انس‌ نیز عقیده‌ داشته‌ است‌. علاوه‌ بر این‌، در باره اینكه‌ به‌ جنّ هم‌ امر و نهی‌ شده‌ است‌ و جنّیان‌ هم‌ مكلف‌اند یا خیر، اختلاف‌نظر هست‌. برخی‌ گفته‌اند مكلف‌ بودن‌ جنّیان‌ و اثبات‌ تكلیف‌ برای‌ آنان‌ از امور اجماعی‌ است‌ (رجوع کنید به مجلسی‌، ج‌60، ص‌ 56؛ طنطاوی‌بن‌ جوهری‌، ج‌ 21، ص‌ 129) و مفهوم‌ آیات‌ متعددی‌ از قرآن‌ نیز این‌ مطلب‌ را می‌رساند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به انعام‌: 128؛ سجده‌: 13؛ احقاف‌: 30ـ31). مفسران‌ در تفسیر آیات‌ 11 و 14 سوره جنّ، جنّیان‌ را به‌ دو گروه‌ مؤمن‌ و كافر تقسیم‌ كرده‌ و آنها را مانند انسانها، پیرو ادیان‌ و مذاهب‌ مختلف‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به طبری‌؛ زمخشری‌؛ فخررازی‌، 1421؛ طباطبائی‌، ذیل‌ آیات‌). مثلاً، برخی‌ مفسران‌ در تفسیر آیه 30 احقاف‌ گفته‌اند جنّیانی‌ كه‌ برای‌ شنیدن‌ قرآن‌ به‌ محضر پیامبر اكرم‌ رسیدند، یهودی‌ بوده‌اند (رجوع کنید به قرطبی‌؛ طنطاوی‌بن‌ جوهری‌، ذیل‌ آیه‌).

 

مبحث‌ دیگر در میان‌ مفسران‌ این‌ است‌ كه‌ آیا جنّیانِ مؤمن‌ به‌ بهشت‌ می‌روند یا خیر؟ برخی‌ مفسران‌، با استناد به‌ بعضی‌ احادیث‌، گفته‌اند كه‌ جنّیان‌ به‌ بهشت‌ نمی‌روند بلكه‌ به‌ جایی‌ می‌روند كه‌ حائل‌ میان‌ بهشت‌ و جهنم‌ است‌ و به‌ آن‌ اعراف‌ می‌گویند (سیوطی‌، 1421، ذیل‌ اعراف‌: 46؛ فیض‌ كاشانی‌، ج‌ 2، ص‌1170)؛ اما، ابن‌كثیر (1408، ذیل‌ رحم'ن‌: 46، 56) بر آن‌ است‌ كه‌ آنها به‌ بهشت‌ می‌روند. از ابوحنیفه‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ پاداش‌ آنها همان‌ دور ماندن‌ از آتش‌ است‌ (رجوع کنید به زمخشری‌، همانجا؛ بزدوی‌، ص‌ 204ـ205؛ دمیری‌، ج‌ 1، ص‌ 665)؛ اما، شاگردان‌ و پیروان‌ ابوحنیفه‌، ابویوسف‌ و محمدبن‌ حسن‌ شیبانی‌ و ابومنصور ماتریدی‌، با استناد به‌ آیات‌ سوره رحم'ن‌، گفته‌اند كه‌ جنّیان‌ در نعمت‌ و نقمت‌ (بهشت‌ و جهنم‌) با انسانها برابرند (بزدوی‌، همانجا). آنگاه‌ در باره عذاب‌ جنّیان‌، این‌ سؤال‌ مطرح‌ شده‌ است‌ كه‌ چون‌ آنها از جنس‌ آتش‌اند، آیا در آتش‌ جهنم‌ عذاب‌ خواهند شد؟ از مفسران‌، رشیدرضا (ج‌ 9، ص‌ 418ـ 419) به‌ این‌ پرسش‌ چنین‌ پاسخ‌ گفته‌ است‌ كه‌ میان‌ آتشِ معهود و آتشی‌ كه‌ جنّیان‌ از آن‌ آفریده‌ شده‌اند (مثل‌ خاك‌ و حقیقت‌ انسان‌ كه‌ از خاك‌ است‌) تمایز وجود دارد.

 

در تفسیر آیه 130 سوره انعام‌ ــ كه‌ در آن‌ به‌ انسانها و جنّیان‌ خطاب‌ شده‌: «اَلَمْ یأتِكُم‌ رُسُلٌ مِنْكُم‌» از ضحاك‌ (مفسر معروف‌ تابعی‌) نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ جنّیان‌ نیز، مانند انسانها، پیامبرانی‌ از خودشان‌ داشته‌اند (رجوع کنید به طبری‌؛ طبرسی‌، ذیل‌ آیه‌)؛ اما، طبرسی‌ (همانجا) ضمن‌ بیان‌ این‌ مطلب‌ كه‌ از واژه «منكم‌» بر می‌آید كه‌ جنّیان‌ نیز از جنس‌ خود پیامبرانی‌ دارند، با ذكر شواهدی‌ از زبان‌ عربی‌، «منكم‌» را در اینجا از مقوله تغلیب‌ می‌داند (قس‌ ابن‌كثیر، 1412، ذیل‌ آیه‌). شبلی‌ در این‌ باره‌ معتقد است‌ كه‌ رسولان‌ حقیقی‌ از جنس‌ انس‌اند ولی‌ رسولان‌ جنّ به‌ معنای‌ حقیقی‌ رسول‌ نیستند، بلكه‌ خدا آنان‌ را برانگیخته‌ است‌ تا كلام‌ رسولان‌ حقیقی‌ را بشنوند و سپس‌ به‌ سوی‌ قوم‌ خود بروند و به‌ انذار آنان‌ بپردازند (ص‌ 61). این‌ سخن‌ شبلی‌ با گفته ابن‌عباس‌، كه‌ رسولان‌ را از جنس‌ انسان‌ و انذاركنندگان‌ را از جنس‌ جنّ می‌دانسته‌(رجوع کنید بهابن‌كثیر،همانجا)،سازگار است‌. به‌ نظر می‌رسد كه‌ مفهوم‌ آیه 29 سوره احقاف‌، مؤید قول‌ جمهور باشد (لیزول‌، ص‌ 82 83). همه فرق‌ اسلامی‌ متفق‌اند كه‌ پیامبر اسلام‌ صلی‌ اللّه ‌علیه ‌و آله‌ و سلم‌ بر جنّوانس‌ مبعوث‌ شده‌ است‌ (شبلی‌، ص‌62؛ رشیدرضا،ج‌8،ص‌107).فخررازی‌(1421،ذیل‌احقاف‌: 31) نیز به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. همچنین‌ حدیثی‌ از پیامبراكرم‌ بر این‌ مطلب‌ دلالت‌ دارد ( رجوع کنید به قرطبی‌، ج‌ 16، ص‌ 217؛ نیزرجوع کنید به دمیری‌، همانجا؛ مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌292).

 

در چند آیه قرآن‌ به‌ قدرت‌ جنّ بر انجام‌ دادن‌ كارهایی‌ كه‌ برای‌ انسانها خارق‌العاده‌ یا ناممكن‌ است‌، اشاره‌ شده‌ است‌. مثلاً، در آیه 39 سوره نمل‌ به‌ توانایی‌ سیر و حركت‌ عفریتی‌ از جنّ، از مسافتی‌ بسیار دور و آمدن‌ به‌ نزد سلیمان‌ اشاره‌ شده‌ است‌. مفسران‌ در تفسیر این‌ آیه‌، عفریت‌ را با سه‌ صفت‌ وصف‌ كرده‌اند: «الخبیث‌ المارِد» (بد طینت‌ سركش‌)، «قوی» (نیرومند) و «داهیة» (زیرك‌ و باهوش‌؛ طبری‌؛ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، التبیان‌؛ طبرسی‌؛ فخررازی‌، 1421؛ قرطبی‌، ذیل‌ آیه‌؛ نیز> رجوع کنید به دایرة المعارف‌ قرآن‌ <، ذیل‌ "Ifrit" ). از آیات‌ قرآن‌ (شعراء: 221ـ223؛ صافات‌:6- 9؛ جنّ:8- 9) چنین‌ برداشت‌ می‌شود كه‌ جنّیان‌ توانایی‌ بالا رفتن‌ به‌ آسمان‌ و استراق‌ سمع‌ و دریافت‌ اخبار غیبی‌ از ملائك‌ را داشته‌اند (طبری‌؛ فخررازی‌، 1421، ذیل‌ آیات‌)، اما در دوره نبوت‌ پیامبر اسلام‌ این‌ توانایی‌ را از دست‌ دادند (طباطبائی‌، ذیل‌ جنّ: 8- 9). به‌ گفته سعیدبن‌ جبیر، جنّیان‌ چون‌ دیدند كه‌ شهابها از آسمان‌ حراست‌ می‌كنند، در طلب‌ سبب‌ آن‌ به‌ سوی‌ زمین‌ آمدند و با پیامبر و قرآن‌ آشنا شدند و سبب‌ را دریافتند (رجوع کنید به فخررازی‌، 1421، ذیل‌ احقاف‌: 29؛ نیزرجوع کنید به شبلی‌، ص‌ 67ـ73). با این‌ همه‌، به‌ نظر شماری‌ از مفسران‌ (رجوع کنید به قرطبی‌، ج‌ 1، ص‌ 318؛ حویزی‌، ج‌ 5، ص‌ 431) توانایی‌ صعود به‌ آسمانها به‌ گروهی‌ از آنان‌ اختصاص‌ داشته‌ كه‌ در روایت‌ نبوی‌ با تعبیر گروه‌ پرندگان‌ جنّ از آنها یاد شده‌ است‌ (رجوع کنید به ادامه مقاله‌).

 

از بعضی‌ آیات‌ قرآن‌ (صافات‌: 6ـ7؛ سبأ:12ـ13؛ انبیاء:82؛ ص‌:37) نیز برداشت‌ می‌شود كه‌ جنّ قدرت‌ انجام‌ دادن‌ كارهای‌ سخت‌، از قبیل‌ ساختن‌ بناهای‌ عظیم‌ و حمل‌ اشیای‌ سنگین‌ به‌ مكانهای‌ دور، را دارد (رجوع کنید به طبری‌؛ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، التبیان‌ ؛ فخررازی‌، 1421؛ ابن‌كثیر، 1412، ذیل‌ آیات‌). سخنی‌ از ابن‌عباس‌ مؤید این‌ نظر است‌ كه‌ اینها فقط‌ طایفه‌ای‌ از جنّیان‌ بوده‌اند و خصوصیتی‌ كه‌ به‌ دسته‌ای‌ از آنان‌ تعلق‌ دارد، ممكن‌ است‌ در باره همه گروههای‌ آنها صادق‌ نباشد (رجوع کنید به طبرسی‌، ج‌ 8، ص‌ 598). همچنین‌ مفسران‌ در تفسیر آیه 274 سوره بقره‌، آرای‌ گوناگون‌ در باره قدرت‌ جنّ برای‌ تسلط‌ و مسّ انسان‌ ذكر كرده‌اند (طبری‌؛ فخررازی‌، 1421، ذیل‌ آیه‌؛ قس‌ معرفت‌، ص‌ 188ـ 191).

 

در دوره جاهلیت‌ معتقد بودند كه‌ هر شاعری‌ معمولاً با یك‌ جنّ ارتباط‌ دارد و شعر را از او الهام‌ می‌گیرد (ایزوتسو ، ص‌ 169ـ170؛ نیزرجوع کنید به عجینه‌، ج‌ 2، ص‌ 38ـ50). مثلاً، اعشی‌ (متوفی‌ سال‌ هفتم‌)، شاعر معروف‌ عصر جاهلی‌، در یكی‌ از اشعار خود از جنّی‌ به‌ نام‌ «مِسحَل‌» سخن‌ گفته‌ كه‌ با او یكدل‌ و یك‌ زبان‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 248ـ249). بر طبق‌ آیه 36 سوره صافات‌، مشركان‌ در باره حضرت‌ محمد تعبیراتی‌ مانند «شاعر مجنون‌» (شاعری‌ كه‌ از جنّیان‌ الهام‌ می‌گیرد) به‌ كار می‌بردند (رجوع کنید به ایزوتسو، ص‌ 171) و تأكید قرآن‌ مبنی‌ بر آنكه‌ پیامبر «مجنون‌» یا دارای‌ «جنّه‌» نیست‌ (اعراف‌: 184؛ سبأ: 46؛ طور: 29)، گواه‌ بر دیدگاه‌ مردم‌ عصر جاهلی‌ در باره جنّ است‌ (ایزوتسو، ص‌ 172). همچنین‌ مفسران‌ در تفسیر آیه 6 سوره جنّ آورده‌اند كه‌ در دوره جاهلیت‌ هرگاه‌ كسی‌ به‌ سفر می‌رفت‌ و در میانه راه‌ می‌خواست‌ در بیابان‌ بیتوته‌ كند، اگر می‌ترسید، با بر زبان‌ آوردن‌ كلماتی‌ نظیر «اَعُوذ بِرَبِّ هذَا الوادی‌»، به‌ بزرگ‌ جنّیان‌ آن‌ منطقه‌ پناه‌ می‌برد و بر این‌ باور بود كه‌ با این‌ عمل‌، تحت‌ حمایت‌ و امان‌ رئیس‌ جنّیان‌ قرار می‌گیرد (طبری‌؛ طبرسی‌؛ زمخشری‌؛ قرطبی‌، ذیل‌ آیه‌). به‌ نظر طباطبائی‌ (ذیل‌ آیه‌)، بعید نیست‌ كه‌ مراد از پناهنده‌ شدن‌ به‌ جنّ این‌ باشد كه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مقاصدشان‌، به‌ كاهنی‌ مراجعه‌ می‌كردند و از او می‌خواستند كه‌ جنّیان‌ را به‌ كمك‌ بطلبد.

 

در دوره جدید، گرایش‌ به‌ برداشتهای‌ اثبات‌گرایانه‌ از داده‌های‌ قرآنی‌ در باره جنّ رواج‌ یافته‌ است‌. برای‌ نمونه‌، برخی‌ منظور از جنّ را «میكرب‌» می‌دانند، چون‌ از چشم‌ آدمی‌ پنهان‌ است‌ و همانگونه‌ كه‌ خلقت‌ جنّ از آتش‌ دانسته‌ شده‌ است‌، میكربها هم‌ در ادوار متعدد آفرینش‌، از آدمی‌ به‌ دوره آتش‌ نزدیك‌ترند (رشیدرضا، ج‌ 3، ص‌ 96؛ نیز رجوع کنید به جدیدی‌، ص‌ 145). از این‌ نحوه نگرش‌ چنین‌ انتقاد شده‌ كه‌ این‌ مفسران‌ به‌ آیات‌ و احادیث‌ فراوانی‌ كه‌ در آنها گفته‌ شده‌ جنّ موجودی‌ مستقل‌ و مانند انسان‌ دارای‌ اختیار است‌، توجه‌ نكرده‌ و ظاهراً فقط‌ به‌ احادیثی‌ توجه‌ داشته‌اند كه‌ در آنها جنّ و شیطان‌، كه‌ یكی‌ از افراد آن‌ است‌، در مفهوم‌ لغوی‌اش‌ (پنهان‌ بودن‌ از حواس‌ انسان‌) به‌ كار رفته‌ است‌، حال‌ آنكه‌ در قرآن‌، مراد از جنّ موجوداتی‌ صاحب‌ عقل‌ و درك‌ و اختیار است‌. جنّ فقط‌ در معنای‌ اول‌ قابل‌ حمل‌ بر موجوداتی‌ چون‌ میكرب‌ و ویروس‌ است‌ ( تفسیر نمونه‌ ، ج‌ 25، ص‌ 156ـ157). رشیدرضا (ج‌ 7، ص‌ 319)، با اشاره‌ به‌ احادیثی‌ كه‌ در آنها موجد بیماری‌ طاعون‌ جنّ معرفی‌ شده‌، مراد از جنّ را در این‌ احادیث‌، همان‌ میكرب‌ طاعون‌ دانسته‌ است‌ و سخن‌ قدما را كه‌ گفته‌اند جنّ انواعی‌ دارد و حشرات‌ از جمله‌ آنهایند (رجوع کنید به متقی‌، ج‌ 6، ص‌ 141) مؤید نظر خود تلقی‌ كرده‌ است‌. طنطاوی‌بن‌ جوهری‌ (ج‌ 24، ص‌ 276ـ277) نظری‌ را نقل‌ كرده‌ است‌ كه‌ بنابر آن‌، جنیان‌، نفوس‌ بشری‌ شرور و گناهكار، پس‌ از مرگ‌اند.

 

ج‌) در حدیث‌. در منابع‌ حدیثی‌، اشاراتِ گوناگونی‌ به‌ جنّ شده‌ كه‌ برخی‌ از آنها توضیح‌ و تفسیر داده‌های‌ قرآن‌، از جمله‌ آفرینش‌ جنّیان‌ از آتش‌ و سراغ‌ گرفتن‌ آنها از اخبار غیبی‌، است‌. معرفی‌ اقسام‌ جنّ و گونه‌ای‌ به‌ نام‌ حِنّ، همنشینی‌ قسمی‌ از جنّیان‌ با فرشتگان‌، تقدم‌ آفرینش‌ جنّ بر آدم‌، مبعوث‌ شدن‌ پیامبری‌ به‌ نام‌ یوسف‌ بر جنّیان‌ كه‌ او را به‌ قتل‌ رساندند، خوردنیها و آشامیدنیهای‌ جنّیان‌ و احكام‌ آن‌، تناسل‌ جنّیان‌ و امكان‌ وقوع‌ تناسل‌ بین‌ آنها و آدمیان‌، و مطالبی‌ از این‌ دست‌ محتوای‌ احادیث‌ را تشكیل‌ می‌دهد (رجوع کنید به جاحظ‌، ج‌ 7، ص‌177؛

مسلم‌بن‌ حجاج‌، ج‌ 2، ص‌ 36؛

ابن‌ ابی‌الدنیا، ص‌ 107؛

ابوحاتم‌ رازی‌، ج‌ 2، ص‌ 171؛

كلینی‌، ج‌ 5، 569؛

ابن‌بابویه‌، 1386، ج‌ 2، ص‌ 594؛

همو، 1404 الف‌ ، ج‌ 2، ص‌ 219؛

همو، 1404 ب‌ ، ج‌ 3، ص‌ 382؛

حاكم‌ نیشابوری‌، ج‌ 2، ص‌ 261، 456؛

ابن‌ عبدالبرّ، ج‌ 11، ص‌ 117؛

بیهقی‌، ج‌ 7، ص‌ 446؛

محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، تهذیب‌ ، ج‌ 1، ص‌ 354؛

ابن‌اثیر، النهایة ، ج‌ 1، ص‌ 240؛

شبلی‌، ص‌ 20، 22، 59، 103ـ114؛

ابن‌كثیر، 1410، ص‌ 13؛

دمیری‌، ج‌ 1، ص‌ 664؛

سیوطی‌، 1421، ذیل‌ انعام‌: 132؛

همو، 1989، ص‌ 8، 17ـ23، 41؛

مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌ 77، 96ـ97، 114؛

جوادعلی‌، ج‌ 6، ص‌ 707؛

محمدشكری‌ آلوسی‌، ج‌ 2، ص‌ 351؛

لیزول‌، ص‌ 48، 50 53؛

عمرسلیمان‌ اشقر، ص‌ 16). در باره رؤیت‌ جنّ نیز احادیثی‌ روایت‌ شده‌ است‌ و در عین‌ حال‌ از شافعی‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ هر كس‌ (بنا بر برخی‌ روایتها، وی‌ پیامبران‌ را استثنا كرده‌ است‌) مدعی‌ رؤیت‌ جنّ باشد شهادتش‌ باطل‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌حزم‌، ج‌ 5، ص‌ 12؛

شبلی‌، ص‌ 37؛

دمیری‌، ج‌ 1، ص‌ 681؛

مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌ 299).

 

مُفاد برخی‌ روایات‌ حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ جنّیان‌ می‌توانند به‌ صورت‌ حیواناتی‌ چون‌ مار و سگ‌ و حتی‌ انسان‌، با ظاهری‌ عجیب‌ و غریب‌، در آیند (برای‌ نمونه رجوع کنید به كلینی‌، ج‌ 1، ص‌ 396، ج‌ 6، ص‌ 553؛

شبلی‌، ص‌ 36؛

مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌ 66، 94، 126ـ127، ج‌ 87، ص‌ 224). شبلی‌ (ص‌ 35ـ36)، به‌ نقل‌ از قاضی‌ ابویعلی‌'، چگونگی‌ این‌ تغییر شكل‌ را تفسیر كرده‌ است‌. بنا بر خبری‌ كه‌ از عمربن‌ خطّاب‌ نقل‌ شده‌ است‌، جنّیان‌ به‌ مدد ساحران‌ جنّ، كه‌ غول‌ (جمعِ آن‌: غیلان‌) نامیده‌ می‌شوند، قدرت‌ انجام‌ دادن‌ این‌ كار را می‌یابند (همان‌، ص‌ 36؛

قس‌ نووی‌، ج‌ 14، ص‌ 216ـ217؛

فیروزآبادی‌، ذیل‌ «سعل‌»، كه‌ نام‌ ساحران‌ جنّ را سِعلاة یا سِعلاء و جمع‌ آن‌ را سَعالی‌ ذكر كرده‌اند).

 

در احادیث‌ منقول‌ از امامان‌ شیعه‌، اهل‌ بیت‌ پیامبر علیهم‌السلام‌ در میان‌ جنّیان‌ هم‌ پیروانی‌ دارند و هم‌ دشمنانی‌ (رجوع کنید به صفار قمی‌، ص‌ 123؛

كوفی‌، ص‌ 552). جنّیان‌ با امامان‌ ارتباط‌ داشتند و از آنان‌ پرسشهای‌ دینی‌ می‌كردند (رجوع کنید به صفار قمی‌، ص‌120؛

كلینی‌، ج‌ 1، ص‌ 395). از دیدار امام‌ علی‌، امام‌ صادق‌ و امام‌ رضا علیهم‌السلام‌ با جنّیان‌ گزارشهای‌ متعددی‌ نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به صفار قمی‌، ص‌ 117، 123؛

كلینی‌، ج‌ 1، ص‌ 394ـ 396). به‌ گفته امام‌ باقر، امام‌ علی‌ در میان‌ جنّیان‌ نماینده‌ داشته‌ است‌ (رجوع کنید به كلینی‌، ج‌ 1، ص‌ 396) و در روایتی‌، سلمان‌ فارسی‌ پیكار علی‌ را با گروهی‌ از جنّیان‌ یاغی‌ و منافق‌ گزارش‌ كرده‌ است‌ (رجوع کنید به حسین‌بن‌ عبدالوهاب‌، ص‌ 36ـ 39؛

مجلسی‌، ج‌ 60، ص‌90ـ93). همچنین‌ اخبار بسیاری‌ در منابع‌ شیعه‌ و سنّی‌ روایت‌ شده‌ است‌ كه‌ جنّیان‌ بر شهادت‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ گریستند. اشعاری‌ نیز از قول‌ جنّیان‌ در رثای‌ آن‌ حضرت‌ نقل‌ كرده‌اند (رجوع کنید به ابن‌ ابی‌عاصم‌، ج‌ 1، ص‌ 308؛

ابن‌بابویه‌، 1417، ص‌230؛

ابن‌كثیر، 1408، ج‌ 6، ص‌ 259؛

ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 2، ص‌ 72).

 

د) آرای‌ دانشمندان‌.بحث‌ وجود داشتن‌ یا نداشتن‌ جنّ و چگونگی‌ آن‌، از قدیم‌ میان‌ دانشمندان‌ مسلمان‌ مطرح‌ بوده‌ است‌. برخی‌ از عالمان‌ مسلمان‌، اعتقاد به‌ وجود جنّ را اجماع‌ مذاهب‌ و فرق‌ اسلامی‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به ابن‌حزم‌، همانجا؛

ابن‌تیمیه‌، ج‌ 24، ص‌ 123) و حتی‌ برخی‌ (رجوع کنید به فخررازی‌، 1421، ذیل‌ جنّ:1؛

تهانوی‌، ج‌ 1، ص‌ 262؛

قس‌ ابن‌حزم‌، همانجا) ادعا كرده‌اند كه‌ همه پیروان‌ و تصدیق‌كنندگان‌ انبیا نیز به‌ وجود داشتن‌ جنّ اعتراف‌ دارند. برخی‌ اشعریان‌ (رجوع کنید به بغدادی‌، ص‌328؛

ابن‌عربی‌،ج‌4،ص‌1864؛

فخررازی‌، 1411، ص‌325؛

همو، 1407، ج‌ 7، ص‌ 316)، فلاسفه‌ و قَدَریه‌ و معتزلیانِ نخستین‌ را منكران‌ وجود جنّ دانسته‌اند، اما از هیچ‌كس‌ نامی‌ نبرده‌ و سخنی‌ دالّ بر انكار جنّ از آنان‌ نقل‌ نكرده‌اند (نیزرجوع کنید به د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ واژه‌)، جز اینكه‌ شهرستانی‌ (ج‌ 1، ص‌ 58) نَظّام‌ بصری‌ را منكر وجود جنّ معرفی‌ كرده‌ و فخررازی‌ (1407، همانجا) ابوالبركات‌ بغدادی‌ را در این‌ باره‌ متوقف‌، یعنی‌ بی‌نظر، دانسته‌ است‌. ابوحیان‌ توحیدی‌ (ص‌ 278) نیز از ثابت‌بن‌ قرّه‌ نقل‌ كرده‌ است‌ كه‌ منشأ خرافات‌، عجایب‌ دریا كه‌ مسافران‌ كشتی‌ گزارش‌ می‌كرده‌اند و سحر و عشق‌ و جنّ است‌. اشعری‌ (ص‌ 441) نیز، بدون‌ ذكر نام‌ افراد معین‌، گفته‌ است‌ كه‌ برخی‌ معتقدند در دنیا جنّ و شیطانی‌ وجود ندارد.

 

ابن‌حزم‌، متكلم‌ و فقیه‌ اندلسی‌ (همانجا)، توضیح‌ داده‌ است‌ كه‌ ما جنّ را با چشم‌ نمی‌بینیم‌ و بودن‌ آنها را به‌ ضرورت‌ عقلی‌ در نمی‌یابیم‌، ولی‌ به‌ ضرورت‌ عقلی‌ امكان‌ وجود آنها هست‌، زیرا قدرت‌ خدای‌ متعال‌ را نهایتی‌ نیست‌، خدا همچنانكه‌ توانسته‌ است‌ از خاك‌ و آب‌ آفریده‌ای‌ بیافریند می‌تواند از آتش‌ و هوا هم‌ آفریده‌ای‌ بیافریند. از طرفی‌، چون‌ پیامبران‌، كه‌ خدا به‌ صدق‌ آنان‌ گواهی‌ داده‌ است‌، از وجود جنّ خبر داده‌اند، پس‌ علم‌ به‌ وجود آنها حاصل‌ می‌شود. ابن‌خلدون‌ (ج‌ 1: مقدمه‌ ، ص‌ 602) در باره عقیده‌ به‌ وجود جنّ با احتیاط‌ سخن‌ گفته‌ است‌. او آیاتِ راجع‌ به‌ وحی‌ و فرشتگان‌ و روح‌ و جنّ را از متشابهات‌ دانسته‌، از آن‌رو كه‌ مراد و دلالت‌ حقیقی‌ آنها پوشیده‌ است‌، اما در جایی‌ دیگر (رجوع کنید به ج‌ 1: مقدمه‌ ، ص‌ 607 611) به‌ توجیه‌ متشابه‌ دانستن‌ آنها پرداخته‌ است‌. دَمیری‌ (ج‌ 1، ص‌ 672) موضوع‌ را به‌ گونه‌ای‌ دیگر مطرح‌ كرده‌ و اظهار داشته‌ است‌ كه‌ در باره وجود جنّ آنقدر حدیث‌ و شعر و اخبار عرب‌ وجود دارد كه‌ انكار آن‌ به‌ مثابه انكار یك‌ حقیقت‌ متواتر است‌.

 

در باره مجرد یا جسمانی‌ بودن‌ جنّ، و به‌ طور كلی‌ ماهیت‌ جنّ، نیز میان‌ متكلمان‌ و فیلسوفان‌ مسلمان‌ اختلاف‌ هست‌. فخررازی‌ (1421، ذیل‌ جنّ:1) آرای‌ فلاسفه‌ و متكلمان‌ را در باره ماهیت‌ جنّ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ كرده‌ است‌: گروهی‌ كه‌ جنّ را جسم‌ نمی‌دانند، بلكه‌ آن‌ را جوهر قائم‌ به‌ نفس‌ خویش‌ و موجودی‌ مجرّد می‌دانند و مجرّد بودن‌ جنّیان‌ را مانع‌ علم‌ آنها به‌ اخبار و مانع‌ قدرت‌ آنها بر انجام‌ دادن‌ كارهای‌ خارق‌العاده‌ تلقی‌ نمی‌كنند و گروهی‌ كه‌ جنّ را جسم‌ می‌دانند، اما با هم‌ اختلاف‌نظر دارند. عده‌ای‌ از آنان‌، جنّ را جسم‌ لطیف‌ یا عِلْوی‌ و عده‌ای‌ دیگر، آن‌ را جسم‌ كثیف‌ یا سِفلی‌ به‌ شمار آورده‌اند. از عبارات‌ فیلسوفان‌ و متكلمان‌ بر می‌آید كه‌ گروه‌ اول‌، میان‌ جنّ و ملك‌ و شیطان‌ تفاوت‌ جوهری‌ قائل‌ نیستند و هر سه‌ را از حیث‌ جوهر یكی‌ می‌دانند؛

 

با این‌ بیان‌ كه‌ اگر پاك‌ و نورانی‌ و نیك‌خواه‌ باشند، ملائكه‌اند و همانهایند كه‌ «صالحان‌ جنّ» نامیده‌ می‌شوند و اگر ناپاك‌ و تیره‌ و شرور باشند، شیاطین‌اند (همانجا؛

نیزرجوع کنید به صدرالدین‌ شیرازی‌، ص‌ 183ـ184).

 

فارابی‌ (ص‌ 80 -81)، در پاسخ‌ به‌ سؤالی‌ در باره ماهیت‌ جنّ، گفته‌ است‌ كه‌ جنّ نوعی‌ در مقابل‌ انسان‌ است‌: انسان‌، «حی ناطقِ مائت‌» است‌ و جنّ، «حی‌ غیر ناطق‌ غیر مائت‌»؛

فرشته‌ نیز «حی‌ ناطق‌ غیر مائت‌» و حیوان‌ «حی‌ غیر ناطق‌ مائت‌» است‌. آنگاه‌ در جواب‌ این‌ ایراد ــ كه‌ بر اساس‌ آیه اول‌ سوره جنّ، آنها موجوداتی‌ شنوا و گویایند گفته‌ است‌ كه‌ این‌ آیه‌ ناقض‌ غیرناطق‌ بودن‌ جنّ نیست‌. وی‌ برای‌ اثبات‌ نامیرا بودن‌ جنّ به‌ جدل‌ روی‌ آورده‌ و به‌ آیات‌ 14ـ 15 سوره اعراف‌ اشاره‌ كرده‌ كه‌ بنابر آن‌، خدا به‌ درخواست‌ شیطان‌ به‌ او تا روز قیامت‌ مهلت‌ داده‌ است‌. ابن‌سینا ــ كه‌ فخررازی‌ او را منكر وجود جنّ دانسته‌ است‌ (رجوع کنید به ادامه مقاله‌) در كتاب‌الحدود (ص‌ 27) در تعریف‌ جنّ گفته‌ كه‌ جنّ حیوانی‌ از جنس‌ هوا، ناطق‌ و دارای‌ جرم‌ شفاف‌ است‌ و به‌ اشكال‌ گوناگون‌ درمی‌آید، و البته‌ این‌ تعریف‌ را شرح‌ الاسم‌ خوانده‌ است‌. فخررازی‌ (همانجا) همین‌ عبارت‌ اخیر را به‌ این‌ معنا گرفته‌ كه‌ ابن‌سینا در واقع‌ خواسته‌ است‌ بگوید جنّ در عالم‌ خارج‌ وجود ندارد؛

اما این‌ استنتاج‌ فخررازی‌ رد شده‌ است‌ (معرفت‌، ص‌ 189). میرداماد (ص‌ 403) جنّیان‌ را موجوداتی‌ مجرد، نه‌ جسمانی‌ دانسته‌، اما لاهیجی‌ (ص‌ 337) آنها را اجسامی‌ لطیف‌ و دارای‌ حیات‌ عَرَضی‌، كه‌ قادرند به‌ اشكال‌ گوناگون‌ درآیند، دانسته‌ است‌. دَمیری‌ (ج‌ 1، ص‌ 663) جنّ را جسم‌ هوایی‌، كه‌ عقل‌ و فهم‌ دارد و قادر است‌ كارهای‌ سخت‌ انجام‌ دهد، شناسانده‌ است‌.

 

یكی‌ از سؤالات‌ كلامی‌ در باره جنّ این‌ بوده‌ است‌ كه‌ آیا انسانها می‌توانند جنّیان‌ را به‌ خدمت‌ گیرند و به‌ واسطه آنها از امور غیبی‌ آگاه‌ شوند؟ نظّام‌ بصری‌ و بیشتر معتزله‌ و اصحاب‌ كلام‌ آن‌ را ممكن‌ نمی‌دانسته‌اند، زیرا در این‌ صورت‌ معجزه‌ داشتن‌ پیامبران‌ بی‌ثمر می‌شود، چون‌ از جمله‌ معجزات‌ آنان‌ خبر دادن‌ از امور غیبی‌ و انجام‌ دادن‌ برخی‌ كارهای‌ خارق‌ عادت‌ بوده‌ است‌. در برابر، برخی‌ دیگر این‌ امر را ناممكن‌ نمی‌دانسته‌اند (رجوع کنید به اشعری‌، ص‌ 437).

 

ابن‌حجر عسقلانی‌ در مقدمه كتاب‌ الاصابة (ج‌ 1، ص‌ 10ـ 11)، ضمن‌ اینكه‌ گفته‌ است‌ در میان‌ اصحاب‌ پیامبر جنّیان‌ هم‌ بوده‌اند، نام‌ برخی‌ از آنها را ذكر كرده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 185، 198، ج‌ 3، ص‌ 148، ج‌ 4، ص‌ 503). همچنین‌ در برخی‌ منابع‌ از جنّیانی‌ كه‌ به‌ بعثت‌ پیامبر بشارت‌ داده‌ و خود نیز اسلام‌ آورده‌اند، یاد شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، اسدالغابه‌ ، ج‌ 2، ص‌ 136؛

ابن‌حجر عسقلانی‌، ج‌ 2، ص‌ 368).

 

اخبار و حكایات‌ بسیاری‌ در باره ازدواج‌ یك‌ انسان‌ با یك‌ جنّ و نیز مناسبات‌ عاشقانه‌ میان‌ آنها گزارش‌ شده‌ است‌ (برای‌ نمونه ‌رجوع کنید به شبلی‌، ص‌ 106ـ110؛

سیدابی‌، ص‌ 53 60). ابن‌ندیم‌ (ص‌ 367) در این‌باره‌ شانزده‌ حكایت‌ ثبت‌ كرده‌ است‌. مجلسی‌ (ج‌ 6، ص‌ 312) تصریح‌ كرده‌ كه‌ مردی‌ دانشمند و اهل‌ قرآن‌ را دیده‌ است‌ كه‌ چهار زن‌ از جنّیان‌، یكی‌ پس‌ از دیگری‌، به‌ همسری‌ گرفته‌ بوده‌ است‌ (در این‌باره‌ رجوع کنید به بخش‌ 2). موضوع‌ ازدواج‌ افراد جنّ و انسانها به‌ قدری‌ مطرح‌ بوده‌ است‌ كه‌ برخی‌ مؤلفان‌ در باره وقوع‌ و احكام‌ شرعی‌ مترتب‌ بر آن‌ بحث‌ كرده‌اند (رجوع کنید به شبلی‌، ص‌ 119، 121ـ122؛

لیزول‌، ص‌ 51). شبلی‌ (ص‌ 103) تصریح‌ كرده‌ كه‌ انگیزه اصلی‌اش‌ از تألیف‌ كتابِ آكام‌ المرجان‌ فی‌ احكام‌ الجانّ ، پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ بوده‌ كه‌ آیا نكاح‌ جنّ و انسان‌ جایز است‌؟ وی‌ (همانجا) قول‌ فقیهان‌ را، مبنی‌ بر جایز نبودن‌ نكاح‌ جنّ و انسان‌، نقل‌ كرده‌ است‌ و از اینكه‌ برخی‌ تابعین‌ آن‌ را مكروه‌ دانسته‌اند، نتیجه‌ گرفته‌ است‌ كه‌ امكان‌ وقوع‌ آن‌ هست‌. قرطبی‌ (ج‌10، ص‌ 142) اصل‌ امكان‌ ازدواج‌ جنّ و انس‌ را پذیرفته‌، ولی‌ توضیح‌ داده‌ كه‌ بسیاری‌ از ادعاها و گزارشها در این‌ خصوص‌، دروغ‌ است‌.

 

توانایی‌ جنّیان‌ در انجام‌دادن‌ كارهای‌ خارق‌العاده‌ و خارج‌ از توان‌ انسان‌، كه‌ در برخی‌ آیات‌ قرآن‌ نیز به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ است‌ (برای‌ نمونه ‌رجوع کنید به نمل‌: 39؛

سبأ: 12ـ13)، خود منشأ نسبت‌ دادن‌ بنای‌ برخی‌ ساختمانهای‌ عظیم‌ و شگفت‌انگیز و ساخت‌ برخی‌ آلات‌ و وسایل‌ به‌ آنان‌ بوده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌رجوع کنید به جاحظ‌، ج‌ 6، ص‌ 187؛

محمدبن‌ محمود طوسی‌، ص‌ 498). به‌ نوشته جاحظ‌ (ج‌ 6، ص‌ 186)، اهل‌ تدمر بر این‌ عقیده‌ بوده‌اند كه‌ هرگاه‌ بنایی‌ شگفت‌انگیز دیدید و سازنده‌اش‌ برای‌ شما مجهول‌ بود، خود را به‌ زحمت‌ و تكلف‌ نیندازید و ساخت‌ آن‌ را به‌ جنّیان‌ نسبت‌ دهید. ظاهراً بر همین‌ قیاس‌ است‌ كه‌ بنای‌ تخت‌جمشید * و اهرام‌ * مصر را به‌ جنّیان‌ نسبت‌ داده‌اند (رجوع کنید به ابوالمؤی

1394/2/27 ساعت 11:08
کد : 210
دسته : قرآن
لینک مطلب
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز