لیلةالرغائب فقط یک شب در تقویم نیست؛ آینهای است که آدمی میتواند در آن، جهت دل خود را ببیند. شبی که نامش «رغبت» است، نه «آرزو». تفاوت این دو، تفاوتی ظریف اما سرنوشتساز است. آرزو ممکن است در خیال بماند، اما رغبت یعنی میلِ فعال، کششِ درونی و تصمیم قلب برای حرکت.
آیتالله جوادی آملی با نگاهی عمیق، لیلةالرغائب را شبی میداند که باید رغبت و رهبت در آن هماهنگ شوند؛ هم خوف از قهر الهی و هم شوق به مهر او. این توازن، همان نقطهای است که انسان را از افراط و تفریط نجات میدهد. نه ترسی فلجکننده که امید را بسوزاند، و نه امیدی بیمهار که غفلت بیاورد. انسان مؤمن، در این شب، هم میترسد و هم دل میبندد؛ هم فاصله میگیرد از گناه و هم نزدیک میشود به خدا.
قرآن کریم وقتی از بهشت سخن میگوید، ما را متوقف در تصویر نهرها و نعمتهای مادی نمیکند. «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ» تصویری است آشنا؛ بهشتی برای جسم، برای خستگیهای تن، برای رنجهای زمینی. اما آیه به همینجا بسنده نمیکند؛ ادامه میدهد: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ». اینجا دیگر سخن از مکان نیست، از نسبت است؛ نسبت بنده با خدا. بهشتی برای جان، برای روح، برای آرامشی که نه با نعمت، بلکه با حضور معنا مییابد.
لیلةالرغائب، شب پرسش از خود است: رغبت من کجاست؟ دل من به چه چیزی کشیده میشود؟ آیا تمام شوق من در «داشتن» خلاصه شده، یا در «بودن»؟ بسیاری از ما اهل ایمان، هنوز رغبتمان در حد نهرهاست؛ در حد حل شدن مشکلات، برآورده شدن خواستهها، آرام شدن زندگی. اینها بد نیست؛ خدا خودش ما را به آنها ترغیب کرده است. اما در کنار اینها، دعوتی عمیقتر وجود دارد: رغبت به «مقعد صدق»، رغبت به نزدیکی با خدا، به صداقت در بندگی، به آرامشی که از اعتماد میآید.
برای اوحدی از اهل ایمان، لیلةالرغائب شب معامله نیست؛ شب انتخاب است. انتخاب اینکه دل را به چیزی بسپارند که ماندگار است. چنین کسانی مصداق آیهاند: «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»؛ دو بهشت، یکی برای تن و یکی برای جان.
شاید لیلةالرغائب از ما عمل خارقالعاده نخواهد، اما صداقت میخواهد. اینکه امشب، حتی برای لحظهای، از خدا بخواهیم رغبت دل ما را اصلاح کند. شبی که اگر درست فهمیده شود، میتواند آغاز یک مسیر تازه باشد؛ مسیری که انتهایش نه فقط بهشت، که «نزد خدا بودن» است.